زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها در وفات مادر
مادر از دست مرو، بال و پرم میسوزد بسکه باران زده ام چشمِ ترم میسوزد بیکسی، دربدری سخت دلم را سوزاند رحم کن بر منِ زهرا جگرم میسوزد از زمـانی که فـراقِ تو مسّجـل گـشـته بـین آتـش بـنـگـر کـه پـدرم میسـوزد دخترت را تک و تنها نگـذاری هرگز که در آیـنـده پـسِ در ثـمـرم میسوزد میرسد لحظۀ سختی که به پشتِ یک در فضّه بـیـنـد بـدنِ گـل پـسرم میسـوزد سپرم چیست؟ دو دستم؛ بـفـدایِ حـیدر آخـرش در رهِ مـولا سـپـرم میسـوزد |